دیروز رفتم کلاس نتورک .استادمون ی تمرین عملی داده ک باید انجام بدم توی این یکی دوهفته.گفته برای وسایل هم باید ی لیست قیمت هم بگیریم جنسای خوب و متوسط و بد هم جداجدا...تازه چن ساعته اومدم خونه و وقت نکردم فیلم کلاسو ببینم.

نه که تا الان یه دقیقه از قبلیارو دیدم :)) میخواستم اینو ببینم لاقل بدونم جزییات تمرینشو ولی اومدن به خونه همانا و نشستن پای لپتابو گرم گرفتن با دوستان همان.تازه دوباره کلش نصب کردم که برم کلن یکی از دوستای سابقم :) یادش بخیر.امشب همش چلنج زدیم خخ

عنوان پست هم مربوطه به کاری ک امروز شروع کردیم.دیشب خونه خواهرم موندم چون ساعت حرکت قطارارو عوض کردن ی قطار هم هست که از گرگان میره تهران ولی اون مسئول اطلاعات راه آهن میگفت ک مسافر سوار نمیکنه بین راه.حالا دیگه بعد کلاس مجبورم برم پیش خواهرم اینا.خب کار چی بود؟سنگ کاری راه پله ها :)) ولی خب پدر و برادرمم اومدن ک تنها نباشیم برا همین سخت نگذشت .یاد روزایی افتادم ک خونه مون رو تخریب کردیم و از نو بنایی در افکندیدیم :)

خلاصه تا عصر اونجا بودم و یه طبقه پله هاشو زدیم و منم به اذن مادر برگشتم به خانه با ریل باس.از دیدنشم کلی خوشحال شدم انگار نه انگار ک دیروز رفته بودم.خدایی خیلی مادرمو دوس دارم :) 

از دیروز تصمیم گرفتم که برنامه ریزی روزانه داشته باشم از شب قبل.امشب اینکارو میکنم ان شالله.یخرده نظم دادن به زندگیم واقعا لازمه.

قبلنا ناخودآگاه این نظم تو زندگیم وجود داشت ولی قدرشو ندونستم.


شبتون آروم


+

 اینم عکس ریل باس 


ریل باس