جایی برای مرور زندگی

پاییزانه

سلامی دوباره

خب هر دوسه ماه ی بار ی پستی میزارم نگران نشید

البته کانال تلگرام دارم که اونجا از زندگیم میگم و از دوستان.

تابستون با کار توی گرد و خاک گذشت و الان با سرمایه گذار جدید امیدواریم اوضاع کار بهتر شه.

زن عموم فوت شد هفته قبل و هنوز ب یادشم.

با این گرونیا دیگه جرات خرید رفتن هم ندارم.

تنهام...گاهی دوسش دارم گاهی نه.

پسرخواهرمم بزرگتر شده و بزودی چهاردستوپا راه میره.

اینجا هیچ دوستی جز آنه ندارم و اگر نبود شاید انگیزه اومدن نداشتم .

دلم برا دوستام تنگ شده و عمره که میگذره.

موفق باشید.

۲۷ مهر ۹۹ ، ۱۸:۵۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
the_ emperor

تابستانه

سلام بهتون

خوب باشید 

این چند ماهه درگیر کروناییم و دیگر هیچ.بیمه بیکاری هم کلا ی تومن میده و چیزی انچنان دستمو نگرفته.

یه سر هم رفتم بورس و اینا فعلا که تو ضرره :))

کلی عروس برگزار شد و نتیجش کلی کرونایی.وضعیتمون قرمزه.

مراقب خودتون باشید.

بی انگیزگی خاصی رو توی خودم حس میکنم با این قیمتای بازار :|

این هفته هم کلا گفتن گرمه و صدای جیرجیرکا از الان بلند شده.

این نیز میگذرد.

۲۸ تیر ۹۹ ، ۱۱:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor

گشتی در یونی :)

خب همونطور که گفتم رفتم یونی مدرکو گرفتم و یخرده توش گشتم :) چون آخرین باری بود که میرفتم اونجا.

توی ادامه مطلب کلی عکس میزارم :)

ببینید :)

ادامه مطلب...
۰۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۰۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor

خداحافظی با یونی

سلام و با تبریک سال جدید بهتون :)

خب اینو بگم که این ی ماهه شرکت تعطیل بود و ما هم اسممون و بیمه بیکاری ثبت کردیم اما فعلا از پول خبری تیس :))

عیدو به هیچکس تبریک نگفتم چون عید نداشتیم :|

دیروز هم رفتم مدرکمو از یونی گرفتم و باهاش خداحافظی کردم رفتم خونه خواهرمو تازه برگشتم خونمون.

بعد مدتها توی اینستا پست گذاشتم و عکسای دیروز از یونی بود که هم کلاسیامو تگ کردم خیلی خوشحال شدن :)

نیکان هم چهارماهه شد و فقط لپاشو میخورم :))

چنل تلگرامم خوبه ممبرا بالای پنجاه رسیدن و یکی از فامیلا هم جوین شد و فضاش سنگین شده :))

راااستی تولدمم بود کلا کسی یادش نبود

(از آنه ممنونم که یادش بود و تبریک گفت و منم برا خودش و داداشش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم )

 

 

۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۵۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor

قمر در عقرب

سلامی دوباره و آرزو سلامتی برا همتون

این روزا حوصله بیان و بلاگ و اینارو ندارم فوقش چنتا پست توی کانال تلگرامم میزارم 

اونجا هم بعضی بچه های بیانو پیدا کردم ولی اونچنان صمیمیت نیست.

چندروزیه تب دارم و مطب رفتن هم حتی خطرناکه.یه بار رفتم دکتره از ترس اصلا معاینم نکرد :))

پیشاپیش سال نوتون هم مبارک باشه :)

۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۴۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
the_ emperor

زندگی بعد از خدمت

سلام

حال و احوال؟کیفتون کوکه؟

خب آخرین پستم قبل امروز مربوط میشد به چهارماه قبل وقتی میخواستم برم پادگان.

اون مرحله از زندگیم هم تموم شد رسما و کارت پایان خدمتمو پریروز گرفتم بالاخره :|

رفتم پادگان و کلی هم برا بچه ها شیرینی خریدم و شام املت دادم بهشون :)))

کادریا از همشون پرتوقع تر بودن جز فرماندمون که کلا قبول نکرد.

بعدم سر یه موضوعی یه کادری نگهم داشت گفت نرو...

من ی روز بخاطرش موندم ولی حل نشد و خودم زدم بیرون :| الله اعلم

بعدش هم به مدت یکی دوماه بیکار و دنبال کار...کار مناسب پیدا نشد و فعلا رفتم توی کارخونه مشغولم.

البته همچنان دنبال کارما. کانال روزانه نویسی هم زدم بنوعی چنل نویس شدم :)) نویسنده هم نیستم.

ماه پیش خواهرزاده سومیم هم به دنیا اومد و همچنان مشغول گریه نوزاده و شبا بیدارمون میکنه :دی

امروزم تولد آنه اس ..این دوماه حسابی تعطیل بودن.راستی اگه این ماه برف داشتین بدونین بهتون حسودم میشه :))

۰۴ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor

تولدت مبارک :)

سلام امروز تولد بهترین دوست بلاگیم آنه شرلی هست و من بسی خوشحال :)

ی عالمه آرزوهای خوووووووب برات و دعا برای موفقیتت دوست کنکوریم :)

تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا

وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما

تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز

از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا

 

 

رو عکس کلیک کن :)

 

۰۴ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۵۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
the_ emperor

خوشحالی یعنی ...

خب خب

امروز میرم پادگان تا امضاهامو جمع کنم و برگه رهایی رو بگیرم احتمالا تا هفته ی بعد اونجام و خدمت تمام :)

 

 

شما چه خبرا؟ ^_^

۰۹ مهر ۹۸ ، ۰۹:۵۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
the_ emperor

این دیگه آخرشه :)

سلام

اولا ایام عزاداری برای امام حسین رو به همتون تسلیت عرض میکنم .

این حضورم که رفتم یه کتابی خوندم راجب قباحت قمه زنی و زنجیر زنی و سینه زنی (سنتی و نمادی) که واقعا خوب بود و میگفت هدف امام چیز دیگه ای بود و این کارا هدفش چیز دیگه ای هست کلا متفاوته.خلاصه مفهومش این بود امامو با شمشیر زدن دلیل نمیشه خودتو با قمه و زنجیر بزنی. که دردشونو حس کنی ؟که چی؟اخرشم زیر بار ظلم میری و جیکت هم در نمیاد....میگفت هدف امام اعلام برائت از ظلم و مخالفت با حاکمان ستمگر بود و این قمه و زنجیر رو باید اونا بخورن نه تو :|

 

دوما این آخرین حضورم تو پادگان بود البته چند روزی باید برگردم دنبال جمع کردن امضا برای پرونده ام و ترخیصی و این مرخصی پایاندوره ام محسوب میشه.دوماه تمام دنبال تشویقی قرآن دویدم و اخرش فهمیدم اشتباهی نامه رفته زیر دست گشادترین مسئول اونجا ...ی جوون تقریبا 25 ساله که فقط با گوشیش ور میره و هر چی ازش میخای میگه گم شده و نیست...آخرش با پارتی رفیقم رفتیم نامه رو از تو اتاقش درآوردیم :))

خلاصه ازون 20 روز که باید میگرفتم فقط 11 تاشو تونستم بگیرم چون چیزی از خدمتم نمونده.خیلی از دوستام ترخیص شدن و البته بعضیاشون هستن.از الان باید فکر شام ترخیصی دادن بهشون باشم -_- تازه پول یقلوی که ازم دزدیدن هم باس بدم چون اهل دزدی از بقیه نبودم و نیستم خداروشکر.

فرماندمون هم عوض شده بود فکر کنم تو پست قبلی گفتم.اوایل خوب بود ولی برنامه هاشو ک شروع کرد فهمیدیم چه خوابی برامون دیده :)) خداروشکر دارم ازونجا میرم :) راستی هر روز صبحگاه ازمون سوال میپرسن جلو ملت .اولین سوالو از من پرسیدم . این زبون لنتی اگه نمیگرفت خیلی خوب میشد خخ.

خلاصه اومدم خونه و الانم سرما خوردم یه گوشه کز کردم و تایپ میکنم .این روزا هم دنبال کارم.اکثرشون کارت پایان خدمت میخان و منم میدونم به این زودیا قرار نیس بهم بدنش با این مسئولاشون.

شب دراز است و قلندر بیدار :)

۳۰ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۶ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor

تیران

جا داره از استوارمون تشکر کنم و همچنین رفیقم ک هوامو داشت برا مرخصی. ب محض رفتن فرمانده رفتن برام مرخصی گرفتن :))

زیرا فرماندمون اگه بود بزور میتونستم مرخصی بگیرم :)) ازش اونم انقد

راستی ماه رمضون هم واقعا خوش گذشت و شانس آوردیم که نگهبانیامون کم بود و کلا یک شب نتونستم برم حسینیه :)

یک جزئ قرآن رو هم همون زمان حفظ کردم و تو مسابقات شرکت کردم و قبول هم شدم .

حالا هفته بعد که رفتم باید پیگیرش شم ببینم جایزشو کی بهم میدن :)

این ماه فک کنم باید بار و بساطو جمع کنیم یه چند روزی بریم تو بیابونا بخوابیم .برای من ک چیزی از خدمتم نمونده کمی عذاب آوره و

اون شور و هیجان سابقو ندارم بهش.

الان اومدم مرخصی و تو این مدت 3تا دندونم درست کردم و یکی رو هم کشیدم :| خیلی درد داشت خیلیییی.

فردا هم میرم بقیشو درست کنم...دکتر گفته دندون عقلتو هم جراحی کنی بهتره.

خواهرزاده ام هم یک سالش شده و حسابی دوسش دارم مخصوصا بوسه هاشو *_*

هوای شمال هم این دوهفته ای ابری بود کلا و از پریروز آفتابی شد و داریم میپزیم .

اگر شد بازم پست میزارم قبل رفتن مجدد.وگرنه از الان خدانگهدارتون :)

۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۲:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
the_ emperor